حرفهای شیرین
87/9/17 :: 7:6 عصر
تولدت مبارک
به خدا سپاس و ستایش مخصوص خدایست که
آدمی را در زندگانی عمربخشیدو او را رها نکند
و روزگاری پس از عمری آدمی را از این دنیا برد
آدمی قدر عمر نداد مگر در اواخر عمر
که این عمربس عزیز است زود گذر
انسان در تمام زندگانی آنچه خریدنی است
با پول می تواند بخرد و تنها این عمر است
که هرگز نمی تواند آن را با پول خرید
آنچه از زندگانی گذشته ، دیگر باز نمی گردد
پس حسرت آن را نخوریم و آنچه هست را با
شادی و خوشی بگذرانیم
تولد متولدین آذر ماه مبارک باد
تولدم مبارک 24 آذر
خوب اینم یه مدل تبریک گفتنه !
مگه میشه کسی به خودش بگه تولدم مبارک؟
چرا نمیشه پس تولدم مبارک زن متولد آذر
عجب زن مهربانی است ! با ذهن خلاق و قیافه بی شیله پیله ای که دارد هیچ وقت عقب نمی ماند.
او دختر متجددی است و می خواهد او را به خاطر خودش و نه برای موهای بلند و بور یا چشمان آبی درشتش دوست بدارید .
او معمولاً به اندازه پسر متولد این برج آزاد و بی قید نیست. اما گاهگاه می خواهد فرار کند و برود. به خاطر بسپارید که نباید وقتی شانزده سال دارد با او ازدواج کنید . قبل از آنکه دست به کار امر خیر شود باید برود و دنیا را ببیند . در غیر اینصورت بعدها دیسیپلین شما را نمی پذیرد و آشفتگی به بار می آورند. اگر خیلی زود ازدواج کرده والان احساس خفگی و سرکوب می کند بهتر است در کلاسهای شبانه و یا دانشگاه مکاتبه ای ثبت نام کند.
او دوشیزه ای باانگیزه های مادرانه نیست . اما تمام تلاشش را می کند تا فرزندانی باهوش تربیت کند. او به بچه ها احترام می گذارد و آنها را نوازش می کند . زن متولد آذر در تربیت فرزندانی مستقل، بی همتا است . او نه تنها مادری پیر و امل نخواهد بود بلکه بچه ها را تشویق می کند که خودشان باشند. او آنقدر صادق است که همیشه واقعیت را به بچه ها می گوید . مهمترین بخش پیشرفت فرزندانش ، هوش آنهاست . فرزندان او آنقدر تیز هوش هستند که از تک تک سلولها خاکستری مغزشان استفاده می کنند .
او فمینیست است و اگر بخواهید با او همیشه از چیزهای پیش پا افتاده صحبت کنید. شعله های خلق آتشی خود را نشان می دهد. به نظر خودش ، او زن است و حقوقی خاص خود دارد، زن متولد برج آذر از صحبت درباره عقایدش نمی ترسد و با تلاش کار خارج و داخل خانه را با هم تلفیق میکند.
برای تحریک ذهنش باید تمرکز داشته باشد ، در غیر اینصورت دمغ و پکر می شود محدودیت برای کلیه متولدین این برج مضر است ، حتی اگر با آدمهای کم هوش ازدواج کند و آپارتمانی لوکس داشته باشد. اگر دختر متولد با کسی ازدواج کند که نتواند او را به همان ترتیبی که عادت داشته نگهداری کند بعید نیست با اولین کسی که از هوش کافی برخوردار است ، بپلکد.
فراموش نکنید همه متولدین این برج خانه به دوش هستند. در واقع خانه به دوش و خوشگذران هستند و ان دختر خواهان داشتن شریکی است که مثل خودش به سفر علاقمند باشد تا در فروب با هم به گردش بروند .
سیاره متولد این برج مشتری است و از آنجا که مشتری سیاره پرچانگی است . برخی از زنان متولد این برج خیلی بیشتر از آنکه بتوانند عمل کنند، قول می دهند . ماهها قبل وقتی از وضع مالی ام ناراضی بودم ، یک زن متولد این برج پیشنهاد کرد هر وقت به پول احتیاج داشتم، به من قرض خواهد داد وقتی به کف گیر به ته دیگ خورد سراغ او رفتم تا کمک بگیرم. او گفت : آه اگر دیروز گفته بودی ، داشتم، اما قبض گاز را پرداخت کردم و الان اصلاً پول ندارم. دختر متولد برج آذر در صحبتهایش دایماً از افراد سرشناس نام می برد و شما را آماده می کند تا هرچه می گوید را باور کنید .
مرد متولد آذر:
اگر می خواهید مردی خوش لباس . خوش گذران از هفت دولت آزاد که همیشه بلیطش برنده می شود را بشناسید ، او کسی جز متولد برج اذر نیست . اگر خواستید سراغ او را بگیرد کافی است سری به محلاتی بزنید که نتایج بخت آزمایی را اعلام می کنند حتماً نامش را جز برندگان خواهید خواند. او مردی خانگی نیست و دست کم تا وقتی آماده نباشد قید وبند و تعهد را نمی پذیرد و از آن دوری می کند . چون برای تنفس به فضای باز نیاز دارد .
هر جا هم که بشود اطراق می کند. من کسی را می شناسم که بلافاصله پس از فارغ التحصیلی از مدرسه ، با پای پیاده دور دنیا سفر کرد ، ازدواج کرد ، همسرش را طلاق داد، برای زندگی به آمریکا بعد هم به کانادا رفت و تا ده سال بعد برنگشت ! این مردها هیچ تمایلی ندارند که بشنوند زمین گرد است یا اقیانوس اطلس به علت یخبندان مسدود است، آنها مانع نمی شوند و باید هر چیز را خودشان بفهمند .
بسیاری از مردان متولد برج آذر مجرد هستند و احساس می کنند از هفت دولت آزاداند، خودمان را گول نزنیم آنها دوست دارند گل سر سبد باشند و می خواهند بفهمند دردنیا چه خبر است تا جایی که ممکن است به تنوع نیاز دارند ، اگر شمازنی حسود هستید اصلاً زوج مناسبی برای او محبوب نمی شود. اگر شریک شما کمانگیر است باید بدانید شاید او روزی از خواب بیدار شود و برود و تا یک ماه پیدایش نشود اما اگر در برخورد اول خواسته باشید او را به صندلی زنجیر کنید و تمام درها و پنجره ها را برای جلوگیری از فرارش او چفت و بست بزنید، ممکن است هیچ وقت پیدایش نشود .
اگر می خواهید به شما توجه کند ، باید وانمود کنید به او توجهی ندارید . این مسئله در مورد کلیه متولدین برجهای آتش صادق است . یادتان باشد او شکارچی منطقه البروج است و در چذب دختران استادی قدیمی است . طوری رفتار کنید که شما را با هوش و علاقمند به یادگیری بداند و با او نرد عشق ببازید. از آنجا که گاهی متولد برج آذر و شریک او در شروع آشنایی تعریف درستی از روابط خود ندارند . این رابطه سالهای سال از نقطه شروع فراتر نمی رود . اما وقتی ابعاد دیگری از وجود هم را کشف کنند، روابط وستانه شان رشد می کند .
مرد متولد برج آذر وقتی پدر می شود ، پدر خوبی نیست . اغلب به نوزاد علاقمند نیست. اماوقتی صدای بچه کوچولو را بشنود، عقیده اش تغییر می کند. به این ترتیب درنگهداری بچه اهل همدردی و همدلی نیست و همانطور که کارهای خودش را بدون شما انجام می دهد، شما ا در نگهداری بچه به راستی تنها می گذارد.
اما وقتی بچه ها بزرگ می شوند،اوضاع جور دیگری است او از آنها خوشش می اید. بچه ها هم می توانند با پدر گفتگوی درست و حسابی کنند و او هم می تواند بچه ها را به تفکر در مورد مفهوم زندگی و موضوعات جدی دیگر وادار کند. سیاره او مشتری است و مشتری باعث خوش خلقی اوشده ، او واقعاً اهل خوشمزگی است و وقتی حال و حوصله داشته باشد باعث می شود بچه ها شادمانه از ته دل بخندند .
متولدین این برج معمولاً بلند قد و سفید رو هستند و بسیاری از آنهاپیشانی بلندی دارند.
87/9/5 :: 12:2 عصر
داستان عاشقانه
Once a Girl when having a conversation with her lover, asked یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید I really don"t know the reason, but I can prove that I love U من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم The Girl felt very satisfied with the lover"s answer دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، Immature love says: "I love you because I need you" "عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم |
87/9/5 :: 11:58 صبح
87/8/10 :: 3:33 عصر
- افراد مشهور فروردین ماه: فریدون جنیدی ( شاهنامهپژوه و نویسنده? ایرانی) ، بنی صدر (رییس جمهور پیشین ایران) ، علی دایی (بازیکن فوتبال) ، زلمی خلیلزاد (نماینده دولت بوش در سازمان ملل با تبار افغانستانی) ، محمد علی فردین (بازیگر ایرانی) ، هایده (خواننده ایرانی) ، مجید مجیدی (کارگردان ایرانی) ، محمدعلی کشاورز (بازیگر ایرانی) ، خسرو شکیبایی (بازیگر ایرانی) ، ژاله علو (بازیگر ایرانی) ، چارلی چاپلین (هنرپیشه انگلیسی)، بیتا فرحی (هنرپیشه ایرانی) ، پوران درخشنده (کارگردان ایرانی) ، علیرضا افتخاری (خواننده ایرانی) ، رخشان بنیاعتماد (کارگردان ایرانی) ، مارلون براندو (هنرپیشه آمریکایی)، یزدان ( شکافنده اتم )؛ بیسمارک (صدراعظم آلمان)، ژوزف پولیتزر (روزنامه نگار آمریکایی)، هنری جیمز (نویسنده آمریکایی)، ونسان ونگوک (نقاش هلندی)، نیکیتا خروشچوف (نخست وزیر سابق روسیه) و تنسی ویلیامز (نویسنده آمریکایی) ، مریلا زارعی ( هنرپیشه ایرانی ) محمد رضا گلزار (هنرپیشه ایرانی) ، خشایار اعتمادی (خواننده ایرانی) |
87/7/30 :: 1:37 عصر
بیوگرافی شادمهر عقیلی:
شادمهرعقیلی
گیتار زدن را از حرکات دست گیتاریست ها یاد گرفت - فوق لیسانس ازهنرستان موسیقی تا 24 سالگی به خواننده شدن فکر نمیکرد - بی علاقه به موسیقی اصیل و سنتی - اغلب ساعات روز را در اتاق کوچکش به تمرین موسیقی میپرداخت - برای تماشای کلیپ های خارجی بیتابی میکرد
متولد 1351/7/11 ملقب به سلطان پاپ - بچه خیابان هاشمی تهران - اصلیت طالقانی - فرزند آخر خانواده پدرش و برادرانش را در جنگ تحمیلی از دست داد - در شرایط سخت مالی بزرگ شد - گیتار زدن را از حرکات دست گیتاریست ها یاد گرفت - فوق لیسانس ازهنرستان موسیقی تا 24 سالگی به خواننده شدن فکر نمیکرد - بی علاقه به موسیقی اصیل و سنتی - اغلب ساعات روز را در اتاق کوچکش به تمرین موسیقی میپرداخت - برای تماشای کلیپ های خارجی بیتابی میکرد - رفت و آمد های مدام به صدا و سیما برای کار در تلویزیون در سالهای 72و73 اواسط سال 75 چند آهنگ غیر مجاز را در زیرزمین های کرج خواند - متنفر از تجملات " ویلون را خودش یاد گرفت و استاد سوت زدن هست ، حتی در استودیو - عشا ق بازی بهروز وثوقی - به افراد مختلف القاب مختلف می داد - هرگز حتی سیگار هم نکشیده ، همانگونه که دیدید شادمهر عقیلی در فیلم شب برهنه حتی سیگار دست گرفتن هم بلد نبود - رفاقت با جوانان سالم را دوست دارد - با قرض ارگ خرید - کم غذا و تحت تاثیر محبتهای مادرش - با دست مزد اولین کاستش ( بهار من ) یک پراید خرید - از هیچ غذایی بدش نمی آید - مردم برای خرید آلبوم مسافر او جلوی نوار فروشی ها صف میکشید ند ، که حتی به عده ای هم کاست نمیرسید چون خیلی ها چند تا چند تا این آلبوم را خریداری میکردند و تمام میشد - خودش را مدیون هیچ کس نمیداند جز مادرش و محمد تقی برادرش - همیشه پشیمان از امضای قرارداد با شرکت پیغام سحر - عاشق اتومبیل بی ام و بیشتر شعرهای او را نیلوفر لاری پور گفته است - الگوی گیتار : اردشیر فرح - شناگر ماهر- حساسیت بیش از حد نسبت به دندانهایش - دست به جیب برای دوستان طراز اول - کم حرف - در تهران پاتوق هیشگی نداشته - هر روز اگر گیتار تمرین نکند پکر میشود - زیاد دوست ندارد با کسی مصاحبه کند - روزی دویست هزار تومان درآمد با بت آموزش و نوازندگی گیتار و ویلن در تهران - هرگز حاضر نشد که در آلبوم هیچ خواننده ای هم صدایی کند - اختلاف شدید با محمد اصفهانی در تابستان 1379 - ما درش را میپرستد - یک پوستر را با سرمایه شخصی خودش به بازار فرستاد - چشمهایش نسبت به موسیقی سنتی روز به روز ضعیف و ضعیف تر شد - عاشق خرید کفش و بیزار از سیاست - بابت بازی و خونندگی در پرپرواز 10 میلیون تومان گرفت - نارضی از گریمش در فیلم شب برهنه" درشرایطی به کانادا رفت که مسولین داشتند به خاطر منافع خودشان او را از موزیک پاپ کشور پایین بیاورند ماهی یک بار به شمال میرفت - آرزو برگذاری کنسرت را در استادیوم آزادی داشت اما باز هم مسولین ارشاد - خواننده محبوب : ریکی مارتین - اهل شب نشینی و روزنامه خواندن نیست - استاد کوک کردن سنتور - بعد از سفرش به کانادا فیلم شب برهنه با شکست مالی بدی روبه رو شد - عاشق ماشین عوض کردن - به پیشنهاد ، دوستش برای راه اندازی فروشگاه جواب منفی داد - نه ازدواج کرده ، و نه به خواستگاری رفته - آلبوم آدم و حوا رو خیلی دوست دارد و این آلبوم در ایران هنوز توقیف هست - علاقه مند موسیقی ترکی - با چند خانواده در تورنتو دوست است - گرفتن تصدیق بین المللی در کانادا - آموزش خصوصی گیتار و ویلن در تورنتو - محبوب ترین چهره موزیک پاپ ایران در خارج از کشور - فقط در یک سر شماری کوچک شادمهر 20 میلیون هوا دار داشته - طرح کلیپهایش را خودش میدهد - خیالی نیست را بدون دست مزد خواند ولی برای آدم فروش دست مزد خوبی گرفت - یک استودیو خانگی در منزلش درست کرده و مستاجر هست ، البته فعلا - وبلاگ ها ویا سایت های تقلبی در مورد خودش را هیچ گاه تکذیب نکرده و میگوید که هیچ سایت و یا وبلاگی را خودش اداره نمیکند و اینها همه طرفدارانش هستند - قرار داد با 2 خواننده زن لس آنجلسی که برای آنها آهنگ سازی کند - و روزی 1 یا 2 بار با مادرش در ایران تلفنی صحبت میکند - قبل از عید سال 83 دست راستش شکست - در تدارک کنسرتهای بزرگ در کشورهای پر جمعیت ایرانی - هیچ گونه هد ف و یا قصد باز گشت ندارد.
87/7/21 :: 11:28 عصر
87/7/4 :: 5:23 عصر
پائیز می آید...
پائیز آمد .. بدون آنکه حتی لحظه ای درنگ نماید ...
کمی دقت کنیم صدایش را از میان قدمهای کودکان در کوچه و خیابان میشنویم...
کمی دقت کنیم بویش را از قطرات نمناک باران ،استشمام خواهیم کرد...
کمی حساس باشیم یقینا رد پایش را بر روی قلبمان نیز خواهیم دید..
آری پائیز فصل هزار رنگ از راه رسید...
بازهم یک شب مهتابی ، اما نه یک شب رویایی
باز هم آسمان بارانی ، اما باران دلتنگی نه عاشقی
باز هم امروز باز هم فردا ،
اما اینبار بی هدف تر از گذشته...
انتظار تنها ذکر دقایق بی تو ...
و حالا آرزو ذکر دائمی قلب من
و چشمانم که از خیسی به رودخانه می مانند...
و تنها حسرتی مانده از دقایق ، ثانیه ها
و ساعت های با تو بودن ...
دوری را دیده بودم اما فاصله را حس نکرده بودم ..
فریاد را شنیده بودم اما غم را ندیده بودم ...
بازهم پائیز، قلب مرا به یغما برد
بازهم پائیز آمد اما اینبار همراهی در کنارم نمی بینم...
شاید حتی همراهی برای قدم در میان برگهای بی جان ...
هنوز برگها نیز ترانه قدمهای عاشقانه ما را به خاطر دارند....
قدمهای به وسعت دو قلب عاشق ، قدمهایی به همنوازی همه درختان
و شاید قدمهایی از کرانه قلب عاشق من بر روی دفتر خاطرات زندگی سردم...
آری زمان صبر نمیکند روزی با تو ، حالا بدون تو
از این فصل و کوچه های دلتنگی آن عبور میکنم...
اما پائیز نیز به دنبال نوای قدمهایت از قلب من کوچ کرده است ....
عشق را در پائیز باید شناخت ،
جان را در همین فصل باید نثار کرد
شاید عقل را نیز در همین فصل
می بایست به حراج گذاشت...
پائیز فصل قلب است ، فصل عشق است ،
فصل جوانی و فصل خیانت است ....
در پائیز بیشتر از همیشه عاشق میشویم ...
بیشتر از همیشه خیانت میکنیم
و از همیشه بیشتر دوست میداریم....
87/7/1 :: 6:44 عصر
چرا مجذوب نوع خاصی از افراد مقابل خود میشویم؟
تا به حال پیش آمده دوستتان در مورد یک مرد یا زن فوق العاده جذاب تعریف کند و آنقدر مشتاق شوید این فرد را از نزدیک ببینید اما هیچ شانسی نداشته باشید؟ یا تا حالا پیش آمده آنقدر مجذوب یکنفر شوید اما هیچ وجه تشابهی با او نداشته باشید، و با اینکه از نظر جسمی به هیچ وجه از نوع شما نیست، اما به طرز باور نکردنی کششی بین خود و او احساس کنید؟ یا شاید هم با همسرتان یک رابطه بی احساس و از نظر جنسی کاملاً مرده داشته باشید و ناگهان آنقدر مجذوب او می شوید که حتی یک لحظه هم نمی توانید دست از او بکشید؟ کشش و جاذبه اول به شکل خردمندی جسم یا غریزه اولیه وارد بدن می شود که میتوان آنرا نوعی عمل شیمیایی دانست. چیزی که با عقلانیت امروزی قابل توجیه نیست—چیزیکه فرد به طور مبهمی احساس می کند اما نمی توند منشاء آن را تشخیص دهد. و همانطور که می دانید، در آن سطح کاملاً غیرشخصی است، میتواند هر کسی باشد. گاهی اوقات، این جاذبه را به کسی پیدا میکنیم که برای اولین بار او را می بینیم و گاهی اوقات این جاذبه با بیشتر شدن ارتباط و صمیمیتمان با یکنفر در ما ایجاد می شود. بعضی وقت ها هم این شور و اشتیاق را به کسی پیدا می کنیم اما وقتی با او حرف می زنیم، این حس به کلی از بین می رود. وقتی کسی شوق شما را برمی انگیزد، به این خاطر است که نوساناتی که از آن فرد صادر می شود را دریافت می کنید. معمولاً افرادی که شبیه ما باشند و با "نوسانات مثبت" ما جور باشند، باعث می شوند که احساس خوبی به هم پیدا کنیم. گذراندن وقت با آنها بسیار دلپذیر و خوشایند است و در کنارشان احساس راحتی و آسایش میکنیم. اما آندسته از افرادیکه با "نوسانات منفی" ما جور باشند، احساسی توام با ناراحتی به ما می دهند، ما را تحقیر کرده، از ما سوء استفاده می کنند، ما را نادیده می گیرند و یا با خشم و کینه توزی با ما رفتار می کنند. این افراد خیلی با ما بحث و جدل می کنند و ضعف ها و اشتباهات ما را خیلی زود می بینند و تشخیص می دهند. اما ما به سمتشان کشیده می شویم چون نوسانات انرژیشان مشابه ماست و به همین خاطر مجبور می شویم که متقابلاً به همان شکل عمل کنیم. و زمانیکه این نوسانات در اوج خود نباشد، برایمان سخت است که بفهمیم کدام رابطه مان مخرب است در کدام رابطه از ما سوء استفاده می شود، و کدام رابطه مان بادوام و مستحکم است. طریقه کنش و واکنش ما در هر زمان "وضعیت" نامیده می شود. وضعیت فیزیکی ما: به مجموعه حالت های جسمی و مسائل مربوط به ظاهر و بدن ما مربوط می شود: غذا، ورزش، آرایش، سیگار، مواد مخدر، رابطه جنسی و از این قبیل. بدن ما همچنین به صورت فیزیکی، عقاید ذهنی و زخم های روحی که در درون نگه می داریم (مثل عصبانیت، ترس، احساس گناه، خجالت و ...) را به عهده می گیرد. همه ما آدم هایی را دیده ایم که همیشه ابرو در هم می کشند، درحالیکه موقع بچگی اینطور نبوده اند، اما چیزی که الان می بینید نشاندهنده تصویر زشت دنیای درونی آنهاست. وضعیت ظاهری یا فیزیکی بدن خارجی ما، نوساناتی بیرون می فرستد که توسط آنهایی که با آن نوع ظاهر وفق دارند، دریافت می شود. وضعیت ذهنی ما: مجموعه ای از افکار، عقاید، قضاوت ها، ارزش ها، رفتارها، اهداف، تصمیمات روزانه و ... می باشد. وقتی بزرگتر می شویم، تشخیص ناخودآگاه اینکه که هستیم، مفهوم زندگی، هدف هستی، رابطه ما با سایر موجودات، و محیط اطراف ما با تجربیات شخصی و باید و نباید های فرهنگی ما شکل می گیرد. ما معمولاً کسانی را جذب می کنیم که با عقاید، افکار و رفتارهای ما جور باشند. افرادی را جذی میکنیم که طریقه فکر کردن ما، باورها و انتظارات ما را تصدیق کنند. مثلاً اگر باور داریم که همه مردها دوست ندارند صمیمیت احساسی برقرار کنند یا همه زنها علاقه ای به رابطه جنسی ندارند، زنان و مردانی که به سمت خود جذب میکنیم به اعتقادات و انتظارات ناخودآگاه ما واکنش میدهند. آنها هم تایید می کنند که همه مردها علاقه ای به برقراری صمیمیت عاطفی و احساسی ندارند و همه زنها رابطه جنسی دوست ندارند. یا اگر فکر می کنیم و باور داریم که استحقاق نوعی خاص از مردم را نداریم، جذب کسانی می شویم که به حسابمان نمی آورند، نادیده مان می گیرند یا ما را پس میزنند. وضعیت احساسی ما: مجموعه ای از احساسات و عواطف گذشته و حال ماست. احساسات سرکوب شده تاثیر بسیار قوی تری دارند تا حرف هایی که بدون انرژی احساسی بر زبان آورده می شوند. اگر مثلاً در زمان کودکی عشق و محبت شما رد شده باشد، ممکن است ناخودآگاه از این بترسید که هیچوقت نتوانید در زندگی عضق واقعی را تجربه کنید. این نوسان نومیدی از نیاز یا فقدان عشق در زندگی را در زندگیتان ایجاد می کند. آنوقت کسانی را جذب می کنید که احساسات شما را برنگردانده و نشانه هایی از حسرت و میل به عشق نشان می دهند. شما برای هر نوع موقعیتی، نتیجه ای، و مردمی که روی همان طول موجی که طرد شدگی، ترحم به خود، افسردگی، ناراحتی، ناامیدی و حسرت بیشتر برایتان می آوردف نوسان میکنید. وضعیت جنسی ما: مجموعه ای از توانایی ما در ارضاء امیال جنسی، انگیزش های شهوانی، راه ها، افکار، احساسات، بیانات کلامی و غیرکلامی با توانایی یا مهارت های جنسی ما میباشد. مثلاً اگر از نظر جنسی احساس گناه، آزردگی، درد، افسوس، دشمنی، بیصبری، استرس، اضطراب، خجالت، گیجی، و احساس الزم و اجبار میکنید، تردید دارید که بتوانید جنس مخالفتان را ارضا بکنید و ناخودآگاه فاصله ای بین خودتان و طبیعت جنسیتان به وجود می آید. این فاصله اندازی کوچک شمردن و تحقیر کردن انتظارات جنسی خودتان ناشی می شود و سعی می کنید با عباراتی مثل "خیلی از آدم های دیگر هم زندگی جنسی راضی کننده ای ندارند چه اشکالی ندارد" یا "کی به رابطه جنسی فکر می کند" یا "بیش از اندازه به رابطه جنسی اهمیت داده میشود، چیزهای مهمتر دیگری هم در رابطه وجود دارد" و از این قبیل، وضعیت "منفی" خودتان را توجیه کنید. خیلی اوقات مشکلاتی مثل خجالت جنسی، کم بودن میل جنسی، کاهش انگیختگی جنسی، مشکل نعوظ، انزال زودرس، ناتوانی در ارگاسم شدن، و ناتوانی در تجربه وضعیت عالی جنسی یا خلاء جنسی، به وضعیت می رسید که همه فکر و ذکرتان رابطه جنسی می شود، همیشه در مورد آن حرف می زنید و هر اتفاقی را به آن ربط می دهید یا از نظر جنسی بسیار خشن، بی ملاحظه یا بی اعتنا می شوید. چون از روی یک وضعیت منفی (از لحاظ جنسی) عمل می کنید، افرادی را جذب میکنید که این درماندگی، احساس گناه، یا عدم جذابیت جنسی را به شما یادآور میشوند. وضعیت روح ما: این مجموعه ای از احساس آرامش ما با خودمان، ارتباط و وابستگی ما به زندگی و جهان هستی، وضعیت شهودی طبیعی ما، دانستن ما، قدرت اراده ما، احساس ما، آتش درون ما، عمق شخصیت ما، توانایی زندگی کردن ما در لحظه حال، در آغوش کشیدن زندگی و اینها را تشکیل می دهد. نوسانات روح شما، نمود درونی ترین وجود شماست. نوسان روح شما افرادی را به خود جذب می کند که تعادلی را که از درون به آن رسیده اید را منعکس کنند. مثلاً اگر تعادل درونی نداشته باشید یا مرکز خود را، محل قدرت اراده خود را پیدا نکرده باشید، افرادی را به زندگی خود جذب میکنید که از یک انتهای هرج و مرج و آشفتگی به انتهای دیگر آن در نوسان هستند. نوسانات روح ما همچنین تنها نوع نوسانی است که افرادی را جذب می کند که الزاماً انعکاسات نوسانات روح خود ما نیست اما این فرصت را در اختیار ما می گذارد که از نظر معنوی رشد کنیم. روح احساس می کند که پیوستگی یا برخی افراد می تواند امکانات تازه ای برای آزادانه جریان یافتن در عشق، حقیقت و سعادت را فراهم می آورد و به سمت آن انرژی کشیده می شود. این افراد و موقعیت ها ممکن است همیشه خوشایند نباشند اما ما به خاطر درس های معنوی که از آنها می گیریم، به سمت آنها کشیده می شویم. مثلاً اگر در دوره ای از زندگیتان باشید که به دنبال حقیقت وجودیتان باشید،
(1) افراد دیگری که در جستجوی حقیقت وجودی خودشان هستند را جذب میکنید،
(2) افرادی را که قبلاً در این مسیر بوده اند و آنچه را که به دنبالش هستید را دریافته اند، کسانی که میتوانند به شما کمک کرده و در این مسیر حمایتتان کنند،
(3) سایر اوقات کسانی را به خود جذب می کنید که شما را از این مسیر پایین کشیده و به ورطه درد و رنج و آزردگی می کشانند. وضعیت معنوی ما: وضعیت معنوی ما بر پایه عشق است. این نوسانات از قسمتی از ما سرچشمه می گیرند که عشق، لذت و صمیمیتی عمیق و بی انتهاست. و همه ما این ظرفیت درونی را داریم-- همه ما صرفنظر از اینکه از کجا آمده باشیم، به چه عقیده داشته باشیم و در گذشته چه کارهایی کرده و نکرده باشیم. اینها نوساناتی هستند که قدرت التیام بخشی، تجدید، جوان کردن، امنیت بخشی، الهام بخشی، قدرت بخشی و نزدیک تر کردن ما به صمیمیت، خلاء و حقیقت، الهیت و خدا را دارند. مشکل خیلی از ما این است که آنقدر خود را درگیر مسائل ذهنی و احساسی می کنیم که از نوسان ما در این حیطه جلوگیری می کند. وقتی عاشق می شوید، با آینه ای از نیازهای کنونی خود عاشق می شوید. به طور کلی، همه روابط سالم حداقل به کمی نوسان تطابق جسمی، ذهنی، احساسی، روحی و معنوی نیاز دارد. مسئله مهمی که باید به یاد داشته باشید این است که ما می توانیم این نوسانات را یکدفعه یا در مراحل مختلف در رابطه دریافت کنیم. مهمتر اینکه اگر بخواهیم این به یک رابطه تبدیل شود، باید در هر دو طرف اتفاق بیفتد نه فقط برای یکی از آنها. فرایند جذب کردن کسانیکه در فرکانس هایی که با فرکانس های شما جور است نوسان می کنند، در سراسر زندگی شما ادامه دارد. آسانترین راه برای اطمینان یافتن از اینکه فرد مورد نظرتان در فرکانسی مشابه شما از نظر جسمی، ذهنی، احساسی، روحی و معنوی نوسان می کند این است که به دنبال پیشرفت و رشد فردی باشید. خودتان را ملزم کنید که نوساناتی که عشق، لذت، شادی، صمیمیت جنسی، و تعهد برایتان به ارمغان می آورد و هر آنچه را که به زندگی شما مفهوم و هدف می دهد را دوبرابر کنید. در این شرایط وقتی کسی جلو می آید انعکاسی از خود شما خواهد بود و نوسانات شما نیز در اوج خود خواهد بود. نشان دادن یک رابطه پراحساس و بامحبت و دوام یافتن صمیمیت و عشق آسانتر از آن است که تصور می کنید کنترل آن به دست خودتان است.
87/6/17 :: 9:45 صبح
خودسانسوری - Self censorship
خودسانسوری خصوصاً بیماری زنهای مظلوم ایرانه ! زنهایی که رفتارها و احساساتِ زنانهشون رو در ارتباط با مردها و آداب مُعاشرتِمردانه سانسور میکنن تا تـفاوتهای زنانه باعثِ کدورت و رنجش مردهاشون نشه و مردهای مُستبد یا خشن رو چنین زنهایی تربیت میکنن ! چیزی که تـقریـباً همه ازش باخبرین و بارها شنیدهاین اینه که تفاوتهای بین زن و مرده که باعث میشه اونها به هم کنجکاو و علاقهمند باشن. خودسانسوری نه تـنها زندگی فرد رو دُچار اختلال میکنه بلکه نسلهای مرتبط با افراد رو هم تحتتأثیر قرار میده. مثلاً مادرانی که رفتار مردانه دارن ، انتظار پسرانشون رو از زن تحتتأثیر قرار میدن و به این ترتیب اون پسر در آینده نمیتونه در کنار یه زنِ نُرمال زندگی مُشترک خوبی داشته باشه ، همینطور دُخترانِ زنهای مردنما یا مردسالار تبدیل به همسرانی ترسناک خواهند شُد که مازوخیزم (تمایل به آزاربینی) مُزمن دارن!
علیالخصوص در ارتباط با جوامع مجازی. خوب عده زیادی بعد از ورود به چنین مکانهایی هنوز چارچوبهای فکری جوامع حقیقی رو در ذهنشون دارن و اگه مثلاً کسی اومد و از تابوهای جامعه یعنی موضوعات ممنوعه حرف زد بهش القابی مثل بیحیا ! بیشخصیت ! یا مُنحرف ، میدن. و متأسفانه این چرخه در فضاهایی که تنها مزیتشون به فضاهای رئال آزادبودنشونه هم ، تکرار میشه. یعن آدمها ، خیلی اُتوکشیده وارد میشن : سلام ، خـــــــــــــوب هستین ! شُما خیلی هایکلاس بیدین !
خودسانسوری دروغی در حدِ شکستهنفسیه و در موردِ شکستهنفسی هم گفتهان که نوعی دروغوارونه به حساب میاد. یعنی ما همیشه دروغ میگیم که تایید بشیم ولی اینبار دروغ میگیم که تخریب بشیم! بنابراین همینجا روشن میکنم که همه افرادی هستیم با خصوصیات فیزیکی و اُلگوهای رفتاری مشترکی که مربوط به گونهای جانوری به نام انسانه ! پس هر کس که قصدش جانمازآبکشیدنه حداقل در این مکان حناش رنگی نداره. ما قراره روش و رویه ای متفاوت با جامعه عوام در اینجا داشته باشیم. و همینطور متفاوت با روشنفکرانِ پُشتِ زیرسیگاری و پنجره های بسته که فقط خود و افکارشون رو می بینن و نه ساختارها و هنجارهای اجتماع ایران رو. یعنی هم با خودسانسوری مخالفیم و هم خودضایع کـُنی. قرار نیست که اینجا بسته بشه و ما هم کنار گذاشته بشیم. اینجا بر خلاف نگاهِ نااُمیدانه خیلی ها مکانی برای تحریک اندیشه ها و افکاریه که تاریخ مصرفشون گذشته.
به اندازهی بود ، باید نمود - خسارت نبُرد آنکه ننمود و بود « سعدی »
یعنی اولاً همونی نمایش بدیم که هستیم و دوماً یادمون باشه از نمایشندادنِ اون چیزی هم که هستیم ضرر نمیکنیم. در این ارتباط من چند پارامتر مؤثر رو به نظرم میرسه که میگم.
1-نگاهِ مابه پدیدهها:
رفتار ما و نگاهمون به هر پدیده است که ماهیتِ مُثبت یا منفی اون پدیده رو تعیین میکنه. یعنی کلوب یا هر سایت اینترنتی ، مجلاتِ ورزشی و حتا رادیو تلوزیون میتونن وسایلی برای تحمیق مردم و تغییر منش اونها باشن و یا اینکه به اونها به چشم عرصههای گفتگوی عمومی و توجه به مسائل جامعه نگاه کرد!
2-حضوراعتمادبهنفس:
یکی دیگه از عوامل موثر در رفتارهای تأتریک ، نداشتن اعتمادبهنفس در افراد میتونه باشه و اینکه این افراد حاضر نیستن خودشون باشن و یا به عبارتی خودشون رو قبول ندارن. این یک بیماری روانیه.
3-نفاق و ریا:
این خیلی موضوع وحشتناکیه و اونقدر شناخته شُده است که بشر هزار سال پیش هم در دستوراتِ دینی ازش نوشته و اون رو عملی ناشایست قلمداد کرده. دورویی تبعاتِروانی خیلی بدی برای ما داره. البته باید دونست که ما انسانهای دورویی بار میایـیم. مثلاً اظهارنظرهایی که در منزل در موردِ حکومت میشه همیشه با اونچه که بیرون و توی مدرسه میشه فرق داره ! یا دختربچههایی که پوشش توی خونه و بین فامیلشون با پوشش توی جامعه فرق داره.
4-اقتضای مُحیط:
یه وقتهایی ما نه داریم ریا میکنیم و نه مُشکل اعتماد به نفس داریم ، فقط مجبوریم توی مُحیط خاصی باشیم و اگه بخواهیم خودمون باشیم مجبوریم هزینههای اجتماعی سنگینی رو بپردازیم. مثل اینکه زنها در هر صورت مجبورن حجابشون رو رعایت کنن. این اقتضای مُحیطه و اِشکالی نداره. اما ما حتیالامکان از مُحیطهایی که با کاراکتر ما همخونی نداره باید دوری کنیم. مثلاً اگه کسی کاراکترش به کلوب مثبتاندیشی نمیخوره تشریف نیاره خودش رو ضایع کنه. چون مجبوره که مثل ما باشه.
5-اخلاق بدِ سرمایهداری:
بخش زیادی از مُشکلاتِ ما که نمیذارن خودمون باشیم ، همین باورهای سرمایهداری دولت و مردمه. همه چیز اینجا برای سرمایهدار مقدوره و همهچیز متعلق به سرمایهداره ، مثلاً هیچ جای دُنیا مثل اینجا سرمایهدار نمیتونه بره ساحل رو برای خودش ویلا بسازه. ساحل مالِ همه است ولی اینجا این اخلاق باعث میشه که همه دُنبال سرمایهدار شُدن باشن ، اون هم به هر قیمتی که شُده. پس مجبورن همه چیز رو از جمله باورهای شخصی رو برای رسیدن به این هدف زیر پا بذارن ..
سابوته1387 6
-------------------------------------------------------------------------------
87/5/4 :: 3:45 عصر
با یه شکلات شروع شد
من یه شکلات گذاشتم تو دستش، اونم یه شکلات گذاشت تودست من
من بچه بودم اونم بچه بود، سرمو بالا کردم سرشو بالا گرفت
گفت: دوستیم گفتم : دوستِ دوست
گفت: تا کجا گفتم : دوستی که
تــــــــــــــــــــا ندارهگفت: تا مرگ ، خندیدم گفتم: من که گفتم تا نداره
گفت: باشه تا پس از مرگ گفتم: نه نه نه نه تـــــــــا نداره
گفت: قبول تا اونجا که همه دوباره زنده میشن یعنی زندگی پس ازمرگ
بازم با هم دوستیم تا بهشت تا جهنم تا هرجا که باشه ما باهم دوستیم
خندیدم گفتم : تو براش تا هر جا که دلت میخواد یه تــــــــــــا بزار
اصلاً یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا اما من اصلا براش تا نمیزارم
نگاهم کرد نگاهش کردم باور نمی کرد
می دونستم اون میخواد دوستی ما حتماً تا داشته باشه
دوستی بدون تا رو نمی فهمید.
گفت: بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم. گفتم : باشه تو بزار
گفت: شکلات. هربارکه همدیگرو می بینیم یه شکلات مال من یکی مال تو
گفتم: باشه.
هر بار یه شکلات میذاشتم تو دستش اونم یه شکلات تو دست من
باز همدیگرو نگاه می کردیم یعنی دوستیم، دوستِ دوست
من تندی شکلاتمو باز می کردم و میذاشتم توی دهنم و می خوردم.
میگفت شکمو ، تو دوست شکموی منی
و شکلاتشو میذاشت تو یه صندوقچه کوچولوی قشنگ.
میگفتم بخورش، میگفت تموم میشه؛میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه
صندوقش پر از شکلات شده بود هیچکدوم ازشکلات هاشو نمیخورد
من همه شکلات هامو خورده بودم
گفتم اگه یه روز شکلاتهاتو مورچه بخوره چی ؟ میگفت مواظبشون هستم
میگفت میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم
و من شکلاتهامو میذاشتم توی دهنم و میگفتم نه نه نه دوستی که تا نداره
...
یک سال ؛ دوسال؛ چهار سال؛ هفت سال؛ ده سال؛ بیست سال شده
اون بزرگ شده، منم بزرگ شدم
من همه شکلات هامو خوردم ، اون همه شکلات هاشو نگه داشته
اون آمده تا امشب خداحافظی کنه؛ میخواد بره ، بره اون دور دورا
میگه میرم اما زود برمیگردم ، من که میدونم میره و برنمیگرده
یادش رفت شکلات به من بده ، من که یادم نرفته
یه شکلات گذاشتم کف دستش گفتم این برای خوردنه
یه شکلات هم گذاشتم کف اون دستش و گفتم:
اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچکت، یادش رفت صندوقی داره
هر دوتا رو خورد
خندیدم میدونستم دوستی من تا نداره
میدونستم دوستی اون
تــــــــــــــــــــا داره مثل همیشهخوب شد همه شکلات هامو خوردم
اما اون حالا با یه صندوق پراز شکلات های نخورده چی کار میکنه...
نظر یادت نره دوست گلم
صفحه اصلی
:: کل بازدیدها :: 301754 :: بازدید امروز :: 4 :: بازدید دیروز :: 40
E Mail
مشخصات
گل رز
RSS
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودم ::
:: مطالب بایگانی شده ::
خـــدا
حـرفـهای شیرین
غزل دلها
ich liebe dich
ولنتاین Valentine
داستان
تــــولـــد
فروغ فرخزاد
احمد شاملو
میشل سروه
آلبرت انیشتن
دکتر علی شریعتی
شادمهر
خودسانسوری
آیا عشق فریب است؟
فواید بوسه در روابط زناشویی
60 نکته درباره ازدواج
جذب شدن به دیگران
ماه تولدافرادمشهور
عاقبت کارتون های کودکی
جملات بزرگان فمنیست
رابطه سالم یعنی :
شغل پیشین نام آوران دنیا
چــــرا ؟
یک راز مهم !
زندگی
شعر
مادر
دیگر
:: لوگوی دوستان من ::
:: لینک به وبلاگ ::