حرفهای شیرین
87/10/1 :: 8:22 عصر
من این پایین نشستم سرد و بی روح
تــــو داری مــیرسی بـه قـله کـوه
داری هـرلحظه ازمن دور مـــــیشی
ازم دل مــیکـنی مجبـور مــیــشی
تـا مـه راه و نـپوشونده نگام کــن
اگه رو قـله سردت شد صدام کـن
یـه رنگ مـرده از رنگیــن کــمونـم
مـن ایـن پایـین نـمیتونـم بـمونــــم
مـنم اون که تـو رو داده بـه مـهتـاب
کسی که رو تو می پوشونه توخواب
کـسی که واسـه آغوش تـو کـم نیست
مـیخوام یـادم بـره دست خودم نیست
تـا مـه راه و نـپوشونده نگام کــن
اگه رو قـله سردت شد صدام کــن
صفحه اصلی
:: کل بازدیدها :: 301755 :: بازدید امروز :: 5 :: بازدید دیروز :: 40
E Mail
مشخصات
گل رز
RSS
:: پیوندهای روزانه::
:: درباره خودم ::
:: مطالب بایگانی شده ::
خـــدا
حـرفـهای شیرین
غزل دلها
ich liebe dich
ولنتاین Valentine
داستان
تــــولـــد
فروغ فرخزاد
احمد شاملو
میشل سروه
آلبرت انیشتن
دکتر علی شریعتی
شادمهر
خودسانسوری
آیا عشق فریب است؟
فواید بوسه در روابط زناشویی
60 نکته درباره ازدواج
جذب شدن به دیگران
ماه تولدافرادمشهور
عاقبت کارتون های کودکی
جملات بزرگان فمنیست
رابطه سالم یعنی :
شغل پیشین نام آوران دنیا
چــــرا ؟
یک راز مهم !
زندگی
شعر
مادر
دیگر
:: لوگوی دوستان من ::
:: لینک به وبلاگ ::