سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرفهای شیرین


87/1/21 :: 8:6 عصر

تو نهانی ترین غزل غزلها بودی 
وقتی که من در اشتیاق پنهان عشق
در اشک ولبخند مهربانی تو
دیوانه وار غزل چشمهایت را می گریستم ،
تو نمی دانی ، تو نمی دانی وقتی صدایم می کردی
پاییز می آمد با گریه های من...

 

می دانی دیگر با لباسهای کهنه ام نمی خوابم ،
پاهای خسته ام را دراز نمی کنم روی میز ،
به جای آنها دو لیوان گذاشته ام 
موهایم را شانه میکنم ، به خودم عطر میزنم
پر می کشم تا آیینه های در بسته چشمانت ،
هر روزم بهتر از دیروز است
در اتاقم همه چیز چنان است که از اینجا می رفتی ،
گلیمی که دوست داشتی هنوز بر زمین است
و ردپای تو زیباترین نقشهایش ،
پنجره ها با همان پرده هاست که بود

هنوز از همه چیز بوی دستهای تو را می شنوم ،
گاهی به همان پارک می روم با اندوهی ژرف 
تو نیستی و حرفی جز سکوت نیست ،
آن درخت توت درست همین جا بود ،
همین جا که هر روز می آیم و می نشینم 
و جای خالی درخت را چشمهایم پر می کند ،
در همان رستوران قهوه ای می نوشم 
کنار صندلی خالی از تو ، میدانم نمی آیی میدانم ،
با اینکه نیامدنت را میدانم حرف به حرف نامت را
در هزیانی آتشناک با لبهایی شعله ور فریاد می کشم  
ودر سایه درخت توت در انتظارت می مانم...

سابوته

گل رز برای شما
لیست کل یادداشت ها

صفحه اصلی
E Mail
مشخصات
گل رز
 RSS 

:: کل بازدیدها ::

301736


:: بازدید امروز ::

26


:: بازدید دیروز ::

12


:: پیوندهای روزانه::

:: درباره خودم ::

حرفهای شیرین
سابوته
حرفهای شیرین

:: مطالب بایگانی شده ::

خـــدا
حـرفـهای شیرین
غزل دلها
ich liebe dich
ولنتاین Valentine
داستان
تــــولـــد
فروغ فرخزاد
احمد شاملو
میشل سروه
آلبرت انیشتن
دکتر علی شریعتی
شادمهر
خودسانسوری
آیا عشق فریب است؟
فواید بوسه در روابط زناشویی
60 نکته درباره ازدواج
جذب شدن به دیگران
ماه تولدافرادمشهور
عاقبت کارتون های کودکی
جملات بزرگان فمنیست
رابطه سالم یعنی :
شغل پیشین نام آوران دنیا
چــــرا ؟
یک راز مهم !
زندگی
شعر
مادر
دیگر

:: لوگوی دوستان من ::


گل رز برای شما

:: لینک به وبلاگ ::

حرفهای شیرین